تعبیر خواب نگین باباقوری
مدل انگشتر نامزدی با نگین درشت خلاصه ای از مطلب : مدل انگشتر نامزدی با نگین درشت
من به شنیدن نام بهار انگار خواب بودم بیدار شدم. خیال کردم بهار آمده و رفته و من هنوز پوسته ام را نشکافته ام. با این خیال پریشان سراسیمه از خواب پریدم دیدم خاک تاریک و خیس من را بغل کرده ناز می کند.
خواب ، بیداری، هردو دردسرند. دل کاتب بی دلیل زنده است و هیچ دلالتی را بر نمی تابد. سایه عسسی نزدیک می شود. سایه نارونها و یکدسته پرستوی پرستار که پرندوش به خوابم آمد، تعبیر شد. اسب ابلق در سرم
سنگهاى سلیمانى (باباقورى)، فیروزه را از تبت و مرجان و مرواریدهاى اصیل را از دل اقیانوس. صدها کارگر براى ساخت تاجمحل جان دادند و شهرتش را به شاهجهان سپردند.
و مخفى نماند که غالباً در اصطلاح خودشان از خانه کوکب به عبارت عربى ـ که « بیت » باشد ـ تعبیر نمایند، چنانچه برجى را که مقابل خانه و برج هفتم آن باشد « وبال » گویند که موضع نکبت و وبال و کوکب را در آن بدحال دانند.
پلکامو بستمو چند دقیقه بعد به اعماق خواب فرو رفتم!! ***** با دیدن ساعته چشمام شد قده چشمای باباقوری! -بابا نگین که تا الان خواب بوده -بابا هیچی بهش نمیگین ها!