دلم نمی خواهد پدر و مادرم به دیدن معلم هایم بروند
چرا از این ملاقات ناراحتی؟ کار بدی کرده ای، خطای بزرگی از تو سر زده، یا به طور کلی از این کار خوشت نمی آید؟اگر یک گونی نمره ی بد گرفته ای یا سر کلاس همه ی معلم ها مسخره بازی درآ ورده ای، معلوم است که این ملاقات برایت ناخوشایند است، چون در بازگشت به خانه، زخم زبان و دعوا در انتظارت است. کار زیادی هم برایت نمی شود کرد … فهرست کارهای هر کس موجود است، فهرست کارهای پدرم و مادرت در دفتر کارشان و فهرست کار معلم ها، وقتی پای بازرسی به میان می آید. چیزی برای سرزنش کردن تو وجود ندارد؟
پس فقط دلت نمی خواهد که پشت سرت حرفی زده شود. خب، حق هم داری، کار بسیار بدی است. شاید روزی، زمزمه ی ناخوشایندی از این ملاقات شنیده و احساس کرده ای همیشه هم حرف های درستی در مورد تو گفته نمی شود. ولی از کجا می شود فهمید !
حالا نوبت توست
از پدر و مادرت خواهش کن با هم به ملاقات معلم ات بروید . حالا دیگر به حد کافی بزرگ شده ای و به خصوص که موضوع اصلی گفت و گو تو هستی . در این صورت کم تراحساس نگرانی می کنی. می تواین قول بدهی که بهتر درس بخوانی یا اگر با آن چه می گویند موافق نیستی ، از خودت دفاع کنی . فکر نکن همیشه می خواهند از بدی های تو حرف بزنند : ملاقات های پدر و مادرها با معلم ها بیش تر برای بهتر شناختن توست . ملاقات های پدر و مادرها با معلم ها بیشتر برای بهتر شناختن توست . پدر و مادرت که تو را طور دیگری می شناسند ، می توانند از تو دفاع کنند ( حتی گاهی کار برعکس است ، یعنی معلمها از تو دفاع می کنند!) بعد از این گونه ملاقات ها ، معمولات اوضاع بهتر می شود ، چون باری از دوش تو برداشته می شود و معلمها هم توجه بیشتری به تو می کنند .) مدرسه جایی است که تو در آن چیزهای زیادی یاد میگیری ولی در عین حال جایی است که دوران کودکی خود را در آن می گذرانی . پدر و مادرت در جریان همه ی چیزها نیستند و این طوری خیلی بهتر است . اگر آن ها وقت و بی وقت و بدون دلیل خاص به دیدن معلم هایت می روند ، دیگر زیاده روی می کنند . به آنها یادآوری کن مدرسه ،محدوده ی توست !قانون طلائی
با صحبت کردن درباره ی خودت ، باعث می شوی بزرگترها در مورد کارهایت کنجکاوی نکنند .